جدول جو
جدول جو

معنی جا کردن - جستجوی لغت در جدول جو

جا کردن
گنجاندن، داخل کردن
تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
فرهنگ فارسی عمید
جا کردن
محبوب شدن
تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جا کردن
((کَ دَ))
گنجاندن
تصویری از جا کردن
تصویر جا کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وا کردن
تصویر وا کردن
باز کردن، گشودن، حل کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
از میان بردن پیوند دو چیز یا دو کس با یکدیگر، سوا کردن، قطع کردن، از هم دور کردن، برگزیدن، متمایز کردن، جدا ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
دولا کردن، خمیده کردن، عمل کردن، رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا کردن
تصویر پا کردن
پوشیدن شلوار، پوشیدن کفش یا جوراب
فرهنگ فارسی عمید
(فَ زَ تَ)
هجو کردن. (ناظم الاطباء). مسخره کردن. مذمت کردن. دشنام دادن. مضحکه قرار دادن. ذم کردن. هجا گفتن. بدگفتن و فحش دادن و استهزاء کردن در شعر ’: خطیبان را گفت تا او را زشت گفتند بر منبرها و شعرا را فرمود تا او را هجا کردند. ’ (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 30).
هجا کرده ست پنهان شاعران را
قریعآن کور ملعون چشم گشته.
عسجدی (دیوان چ طاهری شهاب ص 35).
ترا هجا نکند انوری معاذاﷲ
نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند
نه از بزرگی تو زانکه در معایب تو
چه جای هجو که اندیشه هم کرانکند.
انوری.
، تهجیه. (تاج المصادر بیهقی). جدا کردن هجاهای یک لفظ. باز کردن هجای الفاظ. تقطیع کردن لفظ را به حروف. و رجوع به هجا و هجاء و هجو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ها کردن
تصویر ها کردن
گرم کردن دست یا هر چیز سرد به وسیله حرارت نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا کردن
تصویر وا کردن
گشودن، باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزا کردن
تصویر جزا کردن
پاداش نیک یا بد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
عمل کردنرفتار کردن: (با هر کسی یک طور باید تا کرد) یا خوب تا کردن، خوب رفتار کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا کردن
تصویر جفا کردن
آزاراندن دل خستن آزردن آزاردن ظلم کردن ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
منفصل کردن سوا کردن، دور کردن، تمیز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جد کردن
تصویر جد کردن
کوشش کردن سعی کردن: (خیلی جد کردم که رضایت خاطراو را فراهم کنم)
فرهنگ لغت هوشیار
بد گفتن، ذم کردن، دشنام دادن، باز کردن حروف الفبا، تقطیع کردن لفظ را به حروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
((کَ دَ))
رفتار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
Fold
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
Separate, Detach, Dismantle, Ingrain, Isolate, Part, Seclude, Segregate, Sever
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
折叠
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
despegar, desmantelar, arraigar, aislar, separar, segregar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
staccare, smontare, radicare, isolare, separare, segregare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
piegare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
destacar, desmantelar, enraizar, isolar, separar, segregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
dobrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
分离 , 拆除 , 根深蒂固 , 隔离 , 分开 , 切割
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
oddzielać, demontować, zakorzenić, izolować, rozdzielać, segregować, zrywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
отсоединять , демонтировать , вкоренять , изолировать , разделять , сегрегировать , разрывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
składać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
складати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
відокремлювати , демонтувати , вкорінювати , ізолювати , розділяти , ізолювати , сегрегувати , розривати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جدا کردن
تصویر جدا کردن
abtrennen, demontieren, einprägen, isolieren, trennen, absondern, segregieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
falten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
складывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
doblar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی